این روزها بری دیدن بروز ترین فیلم های ایرانی و خارجی فقط کافیست به اینترنت وصل شوید و با زدن یک دکمه دانلود آن را دریافت کرده و بعد از چند دقیقه شروع به تماشای آن کنیم.
آن مغازه ی کلوپی که تمامی فیلم های دنیا را از او کرایه میکردیم کجاست؟ حتی شاید باید مدت ها صبر میکردیم تا نوبت کرایه فیلم به ما برسد و در این مواقع معمولا فیلم های جدید سریعا به کرایه میرفتند و ما در صف باقی میماندیم تا با ما تماس بگیرند و با یک مدرک شناسایی معتبر به مغازه اش برویم تا برای یک روز فیلم جدید را کرایه کنیم.
این ورزها برای پیدا کردن یک مطلب جدید و تحقیق در باره موضوعات مختلف فقط کافیست تا گوشیمان را از جیب خارج کنیم و به اینترنت وصل شویم تا به راحتی اطلاعت را دریافت کنیم و جواب پرسش را بگیریم.
پس کجاست آن کافی نتی که داخلش پر بود از سیستم های کامپیوتری مختلف که برای یک ساعت کار با آن ها باید هزینه پرداخت میکردیم تا از اینترنت استفاده کنیم.
کجاست آن دکه هایی و کتاب فروشی هایی که نقشه شهری را از آنها خریداری میکردیم تا خیابان ها را گم نکنیم و هرکسی هم در داخل ماشینش چند برگه نقشه داشت، اما امروز با یک گوشی و اینترنت و اپلیکیشن به صورت سخن گو مارا راهنمایی میکند تا به مقصد برسیم.
چند مثال دیگر میتوان درمورد پیشرفت تکنولوژی با وجود اینترنت زد تا متوجه نابودی انواع و اقسام شغل ها شویم؟
آیا این نابودی همچنان ادامه دارد؟
آیا روزی هم مثل یک خاطره به سبک زندگی و شغل های امروزیمان نگاه خواهیم کرد؟
نابودی شغل ها به دلیل حضور فناوری هوش مصنوعی تا کجا ادامه خواهد داشت؟
دنیای هوش مصنوعی و وحشت ازآینده
هوش مصنوعی خیلی از مردم را وحشت زده میکند.
از رباتهای فوق هوشمندی که حکومت جهان را در دست میگیرند، تا تصادفهای مرگبار ماشینهایی با رانندگی خودکار، تا نسل جدید ماشینهای قاتل، بیشتر و بیشتر این حس را به مردم میدهند که هوش مصنوعی چیزی شبیه یکی از قسمتهای ترسناک سریال آینه سیاه است.
اما اینکه هوش مصنوعی تمام شغلهای ما را میگیرد از همه چی ترسناکتر است.
من ماشینهای خود ران را نمیبینم که باعث آسیب زدن به صنعت خودرو میشوند، اما این تصور را داشتم که رباتهای فست فود خیلی زود جای میلیونها کارگر را میگیرند. به محض اینکه یکی از تکههای زنجیر آنها را قبول کند، بقیه هم چارهای جز پذیرش آنها ندارند تا بتوانند در عرصهی رقابت باقی بماند و به این ترتیب مجموعهای از عکسالعملهای زنجیروار باعث ایجاد بیکاری عظیم و فروپاشی اجتماعی خواهد شد.
در آن زمان داستانی که نوشته بودم مانند احتمالی دور و تار در آینده به نظر میرسید، اما همینطور که هوش مصنوعی یکی پس از دیگری و با سرعت سرسامآوری به موفقیتهای قابل توجهی دست مییابد، به نظر میرسد به طرز رعبآوری نزدیک است.
یک تحقیق اخیر در موسسهی جهانی مککنزی نشان داد که ۶۰ درصد از مشاغل خواهند دید که ۳۰ درصد کارشان به ماشینها محول شده است.
اما اگر نظرمان درمورد هوش مصنوعی اشتباه باشد چه؟
اگر پایان یافتن شغلها درمیان نباشد و در عوض انفجاری هم در تولید شغل ایجاد شود، بهطوری که هیچکس در طول تاریخ ندیده باشد، چطور؟
میدانم. میدانم. این بار با همیشه فرق دارد.
من مطمئنم اتفاقی که در قرن نوزدهم درمورد درستگاه های ریسندگی در انگلستان افتاد هم همینطور بود (یک جنبش اجتماعی از صنعتگران نساجی بریتانیا در قرن نوزدهم بود که عمدتاً بوسیله تخریب ماشین آلات بافندگی، در برابر تغییراتی که بر اثر انقلاب صنعتی ایجاد شده بود، اعتراض کردند، چراکه آنها احساس کرده بودند که این تغییرات باعث از دست رفتن شغلشان میشود و تمامی شیوههای زندگی آنان را تغییر خواهد داد.) همانطور که دانش یک سری سنگکاران قدیمی برای روی هم گذاشتن سنگها و ساختن معابد باشکوه ناپدید شد و هنوز هم امروزه ما ساختمانهای خارقالعادهی خودمان را خلق میکنیم که تا آسمانها بالا میروند.
هر نسلی فکر میکند که به طور قابل توجهی با نسل قبل تفاوت دارد، اما اگر واقعا اینطور نباشد چه؟
اگر یک الگوی ابدی وجود داشته باشد؟ اگر چرخه نابودی و خلق نه تنها گریزناپذیر بلکه ضروری باشد چه؟
آینده ثابت نیست. ثابتی است که با تریلیونها متغیر در تعامل است.
برای یک لحظه بیایید باهم آیندهی متفاوتی را تصور کنیم.
بیایید مغزهای مارمولکی (بخشی از مغز که مسئول کارهای حیاتی مانند خوردن، خوابیدن، فرار کردن از دست دشمن و…) است را کنار بگذاریم و به آیندهای با زندگی هوشمند و نیاز برای شغلهای جدید فکر کنیم.
«پیشبینی آینده کار سختی است».

Fortune teller businessman, sees rising graph in a crystal ball
میتوان مطمعن بود که تکنولوژی در حال پیشرفت است ، اما نمیتوان از حالا پیشبینی کرد که چه شغل هایی از بین خواهند رفت
به خاطر اینکه زندگی یک بازی ثابت مانند شطرنج نیست، یک بازی بینهاست است.
قوانین و اهداف به طور مداوم تغییر میکنند، دوباره و دوباره خودشان را بازنویسی میکنند.
به عبارت دیگر، خود بازی وقتی ما مشغول بازیش هستیم، خودش را عوض میکند.
من نمیدانم چه زمان یک نابغه ظهور میکند و حباب لامپ، یا دستگاه ریسندگی یا اینترنت را اختراع میکند. هیچ کدام از خلقتها را قبل از اینکه اتفاق بیفتد نمیبینیم، معما چو حل گشت آسان شود.
و هر کدام از این اختراعات، طبیعت واقعیتهایی که اطراف ما وجود دارد را تغییر میدهد. آنها ممکنها و ناممکنها را تغییر میدهند، اینکه کجا میتوانیم برویم و چه میتوانیم بکنیم. و هر کدام از اینها به نوبهی خودشان، میلیونها چیز دیگری را ممکن میسازند که ما نمیتوانستیم پیشبینی کنیم.
ما خیلی آسان میتوانیم تمام شغلهایی که ناپدید میشوند را ببینیم، اما اینکه انواع شغلهایی که هوش مصنوعی برای ما خلق میکند را تصور کنیم کار سختی است.
سعی کنید به یک کشاورز قرن هجدم توضیح دهید که طراحی وب به چه معنی است.
نمیتوانید، چون شغلی است که بر پایهی زنجیرهای از اختراعات دیگر بنا شده است، که هر کدام از آنها به اختراع قبل از خودش وابسته است.
جریان الکتریسیته به سیمهای مسی منجر شد، که به حباب لامپ الکتریکی منجر شد، که به کامپیوتر منجر شد، که به اینترنت منجر شد، که به HTML و مرورگر منجر شد. و آن زمان بود که طراح وب معنا یافت.
پیشرفت علم تکه تکه و آجر به آجر رخ میدهد
دانشمندان لایه پس از لایه روی هم میسازند.
اگر واقعا درموردش فکر کنید، تمام تکامل انسان هم واقعا چیزی جز مفهوم سازی (انتزاع) برای پیدا کردن راهحل برای مشکلات و خودکار کردن استفاده از جوابها برای مشکلات قبلی نبوده است، که به مشکلات جدید و بعدش راهحلهای جدید در یک چرخهی بیپایان منجر شده است.
شاید اینطور بهنظر نرسد اما چکش و میخها همان مفهوم سازی و خودکارسازی هستند.
بدون تبر نمیتوانید درختها را قطع کنید. بدون چکش و میخ نمیتوانیم یک خانه پیچیده بنا کنیم.
ما میخواستیم راهی پیدا کنیم که سریعتر خانه بسازیم. چکشها و میخها به ما اجازه میدهند که این کار را به طریقی متقارنتر و قابل پیشبینیتر انجام دهیم. تعداد زیادی چکش و میخ بسازید و نیاز به استفاده کاهگل بهعنوان بست را بهطور خودکار از بین ببرید.
وقتی که بتوانید بهطور قابل اتکایی سازههای بیشتری را سرهمبندی کنید، اختراعات جدیدی هم ناگزیر ایجاد میشوند، از جمله سیمان.
وقتی که سیمان در اختیار داشته باشید، میتوانید ساختمانهای بلندتر و پیچیدهتری بسازید، ساختمانهایی مانند پارتنون و معابد خارقالعادهی خدایان باستان. بالاخره مواد دیگری مانند فولاد هم میسازیم و جرثقیلهای غولآسایی میسازیم که آنها را بلند کند و ناگهان برجهایی میسازیم که سر به ابرها بگذارند.
در طول تاریخ بارها و بارها شغل ها نابود شده اند
ما همین حالا هم چندین بار در طول تاریخ ۹۵ درصد شغلها را از بین بردهایم و به زودی یک بار دیگر هم میخواهیم این کار را انجام دهیم.
هر بار بدون استثنا آن شغلها با تعداد بسیار زیاد دیگری از شغلها و فرصتها جایگزین شدهاند.
زندگی مرحله به مرحله پیشرفت پیدا میکند.
برای 1 میلیون سال انسانها شکارچی و جمعآوری کننده بودند. تنها مشکلات اصلیمان این بود که وعدهی بعدی غذایمان را کجا پیدا کنیم و کجا از دست غارتگران پناه بگیریم. همه شغل یکسانی داشتند. غذا پیدا کن. نمیر.
اما برده محیط زیست بودیم. اگر باران نمیبارید یا خشکسالی بوفالوها را از بین میبرد ما هم خیلی زود منقرض میشدیم، پس شروع کردیم به گشتن دنبال راهی ثابتتر برای پیدا کردن غذا.
دوازده هزار سال پیش مشکل تولید غذا را با کشاورزی و مزرعهداری حل کردیم و مردم شغلهای جدیدی داشتند. ما غذا را کشت کردیم، برخی گیاهان و حیوانات خاص را به مزرعههایمان آوردیم تا بتوانیم همیشه وعده غذایی بعدیمان را داشته باشیم.
این موضوع تمام شغلهای شکار و جمعآوری را از بین برد و یک شغل جدید برای بشریت به وجود آورد: مزرعه داری.
نیروی قدرتمندی در این مورد در کار است. الگویی است که به ابتدای تاریخ بشریت برمیگردد و تا همین امروز هم ادامه پیدا میکند.
هر بار تمام شغلها را نابود کردیم، به یک مرحله جدید در تکامل خودمان قدم گذاشتیم، با شغلهای وسیعتر و متنوعتر، تخصصیتر از همیشه.
ما باعث کمتر شدن شغلها نشدیم، شغلهای بیشتری خلق کردیم.
انقلاب بعدی چیست؟
در چند دهه بعدی سطح دیگری از شغلهای کسلکننده و خسته کننده را اتوماتیک میکنیم و این کار به ما این فرصت را میدهد که یک بار دیگر مشکلات جدید را حل کنیم.
خود هوش مصنوعی وارد یک سری مفهومسازیها میشود که باعث میشود از پس مسائل پیچیده و پیچیدهتر بربیاید. همانطور که در تکامل جوامع دیدهایم، شاهد تکامل اتوماتیک معماری یادگیری ماشین (Machin Learning)، خلق موتورهای استدلال استقرایی و توانایی ماشینهای برای پرسیدن سوالات چرایی و خلق مفاهیم و استدلالهای خودشان برای دنیا خواهیم بود.
اما ماشینها کنترل دنیای ما را به دست نخواهند گرفت.
هرچقدر هم ماشینها هوشمند شوند، انسانها هنوز هم در انواع خاصی از تفکر برتر خواهند ماند.
همانطور که درمورد موفقیتهای خارقالعاده موتور جستجوی گوگل دیدیم، ماشینها در کارهای تکراری عالی هستند و انسانها در مفهوم بخشیدن به دنیا. ترکیب این دو است که گوگل را به موجود قدرتمندی که امروز هست تبدیل کرده است. آنها کاری کردند که تمام سرورهایشان تمام لینکهایی که مردم از موضوعات مختلف به آنها رسیده بودند را به حساب بیاورند، با این دانش اگر به تعداد کافی از افراد به چیزی معنا ببخشند پس احتمالا مهم است و باید در ابتدای نتایج جستجو به نمایش دربیاید.
اتفاقی که در عوض خواهد افتاد این است که هوش مصنوعی را به عنوان یک عضو دیگر از جامعه برنامه نویسان و شرکتها و جامعه میبینیم.
آنها به ما کمک خواهند کرد که تصمیمات بهتر و پیشبینیهای بهتری داشته باشیم.
ما شاهد ظهور سانتورها (موجوداتی نیم اسب و نیم انسان) خواهیم بود، انسان و هوش مصنوعی باهم کار میکنند تا بتوانند پیچیدهترین چالشهای دنیا را حل کنند.
در واقع، به جای تمرکز روی هوش مصنوعی انساننما، من از مهندسان توقع دارم بیشتر روی ساختن هوش مصنوعی متفاوت تمرکز کنند. منظورم این است که هوشهای تخصصی بسازند که بتواند کارهایی انجام دهد که ما از انجام آن ناتوان هستیم. بهتر است سانتور بسازیم که با هوش انسانی متفاوت باشد، تا اینکه سعی کنیم چیزی بسازیم که جایگزین هوش انسانی شود.
هوش مصنوعی تکرار را میگیرد و خلاقیت را هدیه میدهد
در چند دهه بعدی سطح دیگری از شغلهای کسلکننده و خسته کننده را اتوماتیک میکنیم و این کار به ما این فرصت را میدهد که یک بار دیگر مشکلات جدید را حل کنیم.
خود هوش مصنوعی وارد یک سری مفهومسازیها میشود که باعث میشود از پس مسائل پیچیده و پیچیدهتر بربیاید. همانطور که در تکامل جوامع دیدهایم، شاهد تکامل اتوماتیک معماری یادگیری ماشین (Machin Learning)، خلق موتورهای استدلال استقرایی و توانایی ماشینهای برای پرسیدن سوالات چرایی و خلق مفاهیم و استدلالهای خودشان برای دنیا خواهیم بود.
اما ماشینها کنترل دنیای ما را به دست نخواهند گرفت.
هرچقدر هم ماشینها هوشمند شوند، انسانها هنوز هم در انواع خاصی از تفکر برتر خواهند ماند.
همانطور که درمورد موفقیتهای خارقالعاده موتور جستجوی گوگل دیدیم، ماشینها در کارهای تکراری عالی هستند و انسانها در مفهوم بخشیدن به دنیا. ترکیب این دو است که گوگل را به موجود قدرتمندی که امروز هست تبدیل کرده است. آنها کاری کردند که تمام سرورهایشان تمام لینکهایی که مردم از موضوعات مختلف به آنها رسیده بودند را به حساب بیاورند، با این دانش اگر به تعداد کافی از افراد به چیزی معنا ببخشند پس احتمالا مهم است و باید در ابتدای نتایج جستجو به نمایش دربیاید.
اتفاقی که در عوض خواهد افتاد این است که هوش مصنوعی را به عنوان یک عضو دیگر از جامعه برنامه نویسان و شرکتها و جامعه میبینیم.
آنها به ما کمک خواهند کرد که تصمیمات بهتر و پیشبینیهای بهتری داشته باشیم.
ما شاهد ظهور سانتورها (موجوداتی نیم اسب و نیم انسان) خواهیم بود، انسان و هوش مصنوعی باهم کار میکنند تا بتوانند پیچیدهترین چالشهای دنیا را حل کنند.
در واقع، به جای تمرکز روی هوش مصنوعی انساننما، من از مهندسان توقع دارم بیشتر روی ساختن هوش مصنوعی متفاوت تمرکز کنند. منظورم این است که هوشهای تخصصی بسازند که بتواند کارهایی انجام دهد که ما از انجام آن ناتوان هستیم. بهتر است سانتور بسازیم که با هوش انسانی متفاوت باشد، تا اینکه سعی کنیم چیزی بسازیم که جایگزین هوش انسانی شود.
در آخر هوش مصنوعی رشد خودش را خواهد داشت و اینکه آیا در این پروسه شغل ما از بین میرود یا نه ، بیکار میشویم یا نه ، از پیشرفت تکنولوژی و خسارت مادی به ما خوشحال میشویم یا نه…
جوال همه این ها یک جمله ساده است، همانطور که تکنولوژی در حال تغییر و توسعه است مانیز باید آماده و منعطف با این تغییرات باشیم و از شروع تجربه های جدید نترسیم! چون اصلی ترین آسیب مقاومت در برابر تغییرات تکنولوژی باعث نابودی شغل و در نهایت خودمان است.